دریافت تصویر
توضیحات: شهید عرب در کنار آقای "فرزانه خو" در عملیات بدر

قبل از عملیات بدر در لشگر14امام حسین ع در دارخوئین فکرکنم در دی ماه بود که در واحد101 بودیم هوا هم سرد بود و سردار شهید قربانعلی عرب امد توی واحد ما وگفت بچه های غواص دارند آماده میشوند که بروندتوی کارون براتمرین شماهم بلند شوید تا برویم ماچهارنفربودیم که همیشه برای شناسایی تا خط سه دشمن میرفتیم و کارما فقط اطلاعات گرفتن از ادوات و نیروهای پشتبانی و زرهی دشمن بود. برادرانی که اشنایی دارند با نیروهای اطلاعات میدانند که سه اکیپ شناسایی داشتیم چهانفره هفت نفره و هشت تا 9نفره که هرکدام تامنطقه مشخصی را میرفتند.

خلاصه  گفت بیایید تا حرکت کنیم. خودش هم باما آمد و رفتیم بعداز تمرین زمانی که برگشتیم موقع نماز ظهربود نماز که تمام شد رفتیم برای استراحت. اما ایشان هیچوقت استراحت نمیکرد. همیشه دور شهرک و توی گردانها تاب میخورد و همه چیز را برسی می کرد. گذشت تا زمانی که هواپیماهای دشمن امدند و شهرک را بمب باران کردند و شدیدترین خسارت ها را گردان امام حسن متحمل شد. کنار نخلها سوله ها و سرویسهای بهداشتی بسیار آسیب دید. تعدادی از بچه هاهم مجرح وزخمی شدند همه سراسیمه به محل بمب باران رفتیم.
ادامه این خاطره را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راه های موفقیت کفش پانیک اسم دختر و اسم پسر دبستان فرهنگیان کوهبنان Rob باشگاه کوهنوردی فاطمیون تویسرکان مدرسه محیطی شاد بلاگ شخصی محمدجواد منصورزاده بفرما عروسی..(چرا ازدواج نمیکنی؟)